امروز ما اينجا جمع شديم
يک قهرمان واقعي رو براتون زنده کنيم
پس حالا بريد عقب ، راحت باشيد
و از خوردن پاپکرن و معجون تون لذت ببريد
تا ما براتون قصهي
که خودش داستانشو رقم ميزنه
خيلي خوب دوستان
صحنه آمادست
خسته و تنها توي اتاقش
بهتره بميرم و غذاي کرم ها باشم
پرنسس به سمت جام زهر ميره
در همين حال مالووليوي شرور
با وجود اينکه پدر پيرش
همينطوره
چه کسي به آنجا خواهد رفت؟
او من خواهم بود
که براي نجات دوشيزهي
اي زندانبان يا او را آزاد کن
يا طعم تلخ شمشير انتقام مرا بچش
... طعم تلخ
دکتر مارکس؟
دکتر مارکس چرا صدات درنمياد؟
بچه ها ، مگه ما دراين باره حرف نزده بوديم؟
ويکتور ، تو چرا اينقدر چوبي؟
آقاي تيمز؟
شايدم يه جورايي خيلي خوب
چي گفتي ويکتور؟
!من ميدونم که کيم
هر داستاني به يه قهرمان نياز داره
ميتونه به اين رووني
صحنه آمادس
شنونده ها تشنهي داستانن
من کيم؟
!من ميتونم هر کسي باشم
من ... من ميتونم ناخدايي باشم
تا دست مصنوعيشو تعمير کنه
يا يک جانور شناس نترس
!بخواب بابا کرم خاکي
و اگر هم هوس عشق و عاشقي زده به سرت
من تبديل به بهترين عاشقِ دنيا ميشم
ســـــــلـــــــام
شرمنده مزاحم ميشم
ميدوني چيه
اما تو انگار اصلا عين خيالتم نيست
نکن
خوب اگه مجبوري
نکن يه جوري ميشم
خودشه ، کشاکش
حق با تو بود ويکتور
دوستان من فکري به سرم زد
چيزي که داستان ما احتياج داره
که قهرمان رو به مبارزه بِکشونه
!آقاي تيمز
هوووي
درسته
خجالت نکش ، بيا
چيزي نيست
آره ، بيا نزديکتر
خوبه
نترس ، گازت نميگيرم
!من اينجا به يه کم کمک نياز دارم
خوبي تو؟
من بايد برم به اونطرف جاده
اونطرف؟
پس واسه همين بود که
چرا اون کارو کردي؟
اون تقدير منه ، درانتظار منه
چي؟... کي؟
روح غرب ،آميگو
ميگن اون سوار بر يک کالسکهي سفيد مرمريه
!در مورد چي حرف ميزني؟
اون همهي اميدمونه
هيچي؟
من روابط اجتماعي فوق العاده پيچيده اي داشتم
دوستاي بانفوذ
دوستات؟من که هيچ دوستي نميبينم
!...ها...چي ميگه-
تو يه مارمولک تنهايي
ببين من به آب احتياج دارم،مايعات
به لوسيون احتياج دارم
!به زودي ميتونم داخل بدنمو ببينم
!البته نه مثل حرکتي که تو اونجا زدي
ببين من نميتونم توي
من...من مال اينجا نيستم
ممکنه حق با تو باشه،اما الان که اينجايي
خيلي خوب ، حالا به من کمک کن
اين کارو ميکني؟-
زود باش ، من بايد برم سراغ تقديرم
يعني قبلاً هم اينکارو کردي؟-
خوبه خوبه
روح منتظر منه
تا ياد و خاطرهي
اين قهرمان بزرگ رو
تعريف کنيم
از اول شروع ميکنيم
شب همه جارو فرا گرفته
پرنسس آمادست تا به زندگي خودش پايان بده
تا اينکه بدون عشق زندگي کنم
داره براي تاج و تخت پادشاهي نقشه ميکشه
يه سگ مريضه
من يه سگ مريضم
قهرمان محبوب شما
ناآرامش بازگشته است
!بازيگري کنش و واکنشه
آخيش ، بهش گفتم
شما خوب بوديد
کاراکتر من بي روح بود؟
چرت و پرته
!من واسه خودم کسي هستم
!من اين کاره ام ، من يه قهرمانم
...منظورم اينه که کي از من بهتر
جلو اين همه بيننده بازي کنه؟
که با سربلندي از يه سفر طولاني برگشته
که توي کنگو با افعي ها سروکار داره
!اما به نظرم شما نظرتون گرفته که نظر منو بنظريد
معمولا به نظر خانوم ها من بدجوري دختر کشم
نه جدي ميگم نکن
اوه اوه چيکار ميکني ،دست بردار
!هه هه جدي يه جوري شدم
من خيلي بي روح بازي ميکردم
قهرمان نميتونه توي يه فضاي مصنوعي باشه
يه اتفاق غيرمنتظرس
!تو
يعني الان تو بودي که داشتي رد ميشدي؟
اصل کاري
و محافضاي طلاييش هميشه دور و ورشن
ما بدون اون هيچي نيستيم
!اين کار تو زندگي منو خراب کرد
!من خيـــــــلي مشهور بودم
دندونام زبر شدن
همينجوريش دو لايه از پوستمو از دست دادم
صحرا زنده بمونم،باشه؟
منم کمکت ميکنم چيزي رو که دنبالشي پيدا کني
شايدم بيشتر؟-
آره بابا ، خيلي زياد-
حالا انگشتمو بگير